گناباد آنلاین گزارش میدهد؛ سه ماه پیش بود که علیاکبر علیاصغری، کارگر کارخانه شیر بیدخت که پس از گذشت حدود ۱۵سال هنوز در حال راهاندازی باقی مانده است، به اُمید اینکه صدایش شنیده شود، برای گفتگو و تهیه یک گزارش، با ما همراه شد؛ او ۱۳ سال بیعدالتی را برای کسب لقمهای نان برای خانوادهاش تحمل کرده بود و پس از سالها نگهبانی در این کارخانه، به امید آیندهای روشن، با تصمیم مدیران مجموعه، در دو راهی اخراج یا ادامه فعالیت به عنوان کارگر ساختمانی و خدماتی مواجه شد و چارهای جز انتخاب راه دوم نداشت؛ راهی که پایانش برای او آرامگاه ابدی و برای خانوادهاش از دست دادن پدر بود.
با او که گفتگو میکردیم از واقعیتها و سختیهایی میگفت که درک آنها برای خیلی از ما سخت بود؛ از نگهبانی بدون حقوق گرفته تا سالها کار با حقوق اندک چند صد هزار تومانی و وعدههای توخالی که شنیده بود و …؛ حتی قبل از اتفاق ناگواری که به مرگ وی ختم شد، او از اجبار به گودبرداری یک دیوار سخن میگفت، آن هم در شرایطی که منطق از خطر این کار حکایت داشت اما به گفته خودش، باید نان بر سر سفره سه فرزندش ببرد و ناچار است به حرفهای کسانی که در این کارخانه در حال تأسیس سمتی دارند گوش دهد اگر نه همین حداقل را هم از دست میدهد.
او چند روز پیش در اثر ریزش آوار ناشی از گودبرداری غیراستاندارد یک دیوار در کارخانه شیر بیدخت که به اصرار و درخواست مدیرانش انجام میداد، آسیب شدید دید و پس از چند روز بستری در بیمارستان، روز گذشته جانش را از دست داد.
اکنون بر خلاف دوران حیاتش، صداهای بسیاری شنیده شده و خواهد شد؛ مسئولین مختلف به دادخواهی برخواهند خواست، رسانههای مختلف عَلم دفاع از مظلوم بلند خواهند کرد، مدیران کارخانه شیر بیدخت محکوم خواهند شد و …؛ نهایتا دیهای گرفته شده و به خانوادهاش داده خواهد شد که البته حق آنهاست.
اما نکته مهمتر این واقعیت است که چرا از تاریخ درس عبرت نمیگیریم و برای یافتن نوشدارو، منتظر مرگِ سهراب مینشینیم؛ کاش رسانهها در حیاتش آن طور که باید از حق یک کارگر دفاع میکردند و از قدرتی که مردم به آنها دادهاند در مسیر درست استفاده میکردند؛ کاش مسئولین در زمان حیاتش با بیقانونی یا نقض حقوق کارگر در کارخانه شیر بیدخت برخورد جدی میکردند تا هم امنیت شغلی وی حفظ شود و از بیکاری نترسد و هم جلوی حوادثی اینچنینی گرفته شود؛ کاش …
گناباد آنلاین، به خانواده و بازماندگان این کارگر مظلوم صمیمانه تسلیت میگوید و امیدوار است که پس از سالها سختی، اکنون روحش در دیار باقی به آرامش ابدی رسیده باشد.
در ادامه متن گزارشی را میخوانید که پیشتر با عنوان «کارگران در واقعیت نیاز به حمایت دارند؛ افزایش اشتغال به قیمت افزایش بیکاری!» منتشر شده است:
چند وقت اخیر، با روزهای سختی برای بسیاری از مردمان این سرزمین مواجه بودیم؛ روزهای سختی که همچنان نیز ادامه دارد. ویروس کرونا با ویژگیهایی که داشت راهی جز تعطیلی بسیاری از کارها باقی نگذاشت و این تعطیلیها، برای عدهای که معیشت زندگیشان به کارشان وابسته بود، دردهای زیادی به همراه داشت.
یکی از این اقشار، کارگران زحمتکشی بودند که چند روز پیش به نام آنها در تقویم جهانی ثبت شده بود. کسانی که وعدههای بسیاری در حمایت از آنان شنیدهایم، اما بدون توجه به این که در واقعیت نیاز به حمایت دارند.
ما باید بدانیم حرف برای کارگر نان سر سفره خانواده، اجاره خانه، هزینه تحصیل فرزند، هزینه درمان و … نمیشود؛ ما وقتی وعده اشتغال و ریشهکن کردن بیکاری را میدهیم، بد نیست اندکی به بیکار نشدن کسانی که هماکنون مشغول به کار هستند هم بیاندیشیم.
در روزهای اخیر، ماجرای پیش آمده برای چند کارگر در یکی از کارخانههای در حال احداث شهرستان گناباد، به قدری عجیب و دردناک بود که نشد در مقابل آن سکوت کرد؛ ماجرایی که ظاهرا خیلیها از آن باخبر هستند اما از آنچه در عمل بتواند درد این کارگران را التیام بخشد خبری نیست.
ماجرا از این قرار بود که چند نفر به عنوان نگهبان از نیمه اول سال ۱۳۸۶ در این کارخانه که از همان سال در حال احداث باقی مانده است، مشغول به کار میشوند.
در آن روزها مدیریت مجموعه به آنان وعده میدهد که اگر با شرایطشان موافقت کنند و با صبر به همکاری ادامه دهند، با بهتر شدن شرایط کارخانه، شغل بهتر و حقوق بالاتری به آنها خواهد داد و حتی بعد از راهاندازی از اعضای خانوادهشان نیز در کارخانه به کار خواهند گرفت.
با این وعدهها این نگهبانان وارد کار شدند و ۱۳ سال اخیر را هر شب در این کارخانه در حال احداث نگهبانی دادند و در ازای آن در یکی دو سال اول تنها ماهانه ۶۰ هزار تومان حقوق دریافت کردند که این هر سال اندکی اضافه شده و در اواخر به ماهانه تنها ۳۰۰ هزار تومان رسید و تنها چیزی که در تمامی این مدت باعث میشد این کارگران صبوری کنند، وعدههای مدیریت این مجموعه بود.
وضعیت حقوقی این کارگران تا سه ماه پایانی سال گذشته به همین وضع پیش رفت و از آن به بعد با پیگیری زیاد خود کارگران به یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان در آن سه ماه افزایش پیدا کرد.
اما این افزایش حقوق چندان هم برای این کارگران نگهبان شب، خوشیمن نبود وبا تغییر مدیریت مجموعه، شخصی که به تازگی مسئولیت را برعهده گرفته بود، بدون توجه به سابقه ۱۳ ساله همکاری آنها با این کارخانه که هنوز هم در حال احداث باقی مانده است، مجددا آنها را مورد مصاحبه شغلی قرار داد و با دلایل مختلف به دنبال مدارکی از قبیل گواهی عدم سوء پیشینه، آزمایشهای بدو استخدام و گواهی بهداشت و … فرستاد و در نهایت پس از تنشهای فراوان ایجاد شده، در اواخر اسفندد ماه سال گذشته، به آنها ابلاغ کرد که دیگر نیاز به همکاری با آنان در بخش نگهبانی ندارد و باید به عناوین مختلفی از قبیل کمک معمار، خدماتی و … در سایر بخشها فعالیت کنند و به جای آنها نگهبان جدید به کارگیری کرده است.
این خبر، نوروز این نگهبانان قدیمی را با دردی اضافه بر درد کرونا همراه کرد؛ نگهبانانی که ۱۳ سال قبل را شب بیداری کشیده بودند به این اُمید که روزی وعدههای خوش مدیریت این مجموعه محقق شود و اکنون در آستانه سال نو، نه تنها از تحقق آن وعدهها خبری نبود، بلکه همان وضع ثابت خودشان را هم از دست داده بودند.
این کارگران امروز با فشار روانی بالایی زندگی و کار میکنند، چون تنها راهشان همان کار است و چارهای ندارند، جز این که به تصمیمات مدیرشان تَن دهند؛ اما این فشار آنقددر شدید شده که حتی سلامتیشان را هم به خطر انداخته است؛ همانطور که فشار خون بالا در اثر فشار عصبی، کارِ یکی از آنها را به اورژانس و خبر کردن آمبولانس و حتی بستری شدن در بیمارستان کشانده بود.
آنها امروز میترسند که حتی با پیگیری حقی که دارند، با لجبازی مدیریت این کارخانه در حال احداث مواجه شوند و همین آب باریکه زندگیشان را هم از دست بدهند، اما این فقط یک نمونه از درد نهفته در جامعه است که اگر به آن پرداخته نشود و توجهی برای حل آن در عمل نباشد، خیلی زود، ریشههای نااُمیدی، عمق جامعه را به تصاحب خودش در خواهد آورد.
این کارخانه لبنیات در حال احداث که این روزها با وعدههای نماینده منتخب مردم برای ایجاد اشتغال، حداقل در حرف، شاید اُمیدواری بیشتری به پایان دوره احداثش وجود داشته باشد، یکی از مجموعههایی است که همواره به عنوان راهی برای مقابله با بیکاری و اشتغال جوانان شهرستان از آن نام برده شده است، اما دو سوال اساسی وجود دارد که مسئولین مربوطه باید از خود بپرسند؛ آیا اشتغال افراد جدید به قیمت بیکاری یک عده ارزشمند است؟! آیا به اندازه توجه به افزایش اشتغال، توجه به حقوق کارگرانی که هم اکنون مشغول به کار هستند و ایجاد ثبات شغلی برای آنان اهمیت ندارد؟!
- نویسنده : مصطفی قویدل
- منبع خبر : تولیدی